Monday, October 23, 2006

چیزهایی هست که نمی دانم!

به نظرم این جمله رو یه جایی شنیدم!یا شایدم خوندم،
نمیدونم!!
ا...!!چه جالب،اتفاقا فکرکنم اینم یه جا خوندم،یا شاید نوشتم!!
خاطره تکراریه حس قدیمی، داره از شدت فشار سخت ترین استخون بدنمو پاره میکنه!
درست مثل اناری که آبلمبوش کرده باشن،فقط یه سوراخ کوچیک لازمه تا...
خوب یادم هست روز بارونیی رو که با تموم توان اناری رو تو دستم می فشردم تا آبلمبو شه!
بارون سختی میومد،وشاید هم من عادت کردم به اینکه حتی لطیف ترین ها روهم سخت توصیف کنم!
داشتم میگفتم،انارو،یا بارونو،یا مدادی که دارم باهاش مینویسم!
مهم نیس!
همه اینا یه سوراخ بودن تو ذهن لعنتی آبلمبو شده ی من!شیره که از پوسته من و اناربیرون زد،دونه های خشک بجا مونده رو چیکار باید بکنم؟
دل انارو میشکافم و تا آخرین دونش زیر بارون خیس میشم و تا جایی که نوک مدادم تموم شه مینویسم،هر قدر که واژه هام زمخت و خشن بشه بازم مینویسم!

و تراوش احساس بندگی از جسم پولادین به ظاهر سپیدی که وقتی بهش دست میزنی دستات اینقد سیاه میشن که انگار از روز اول سیاه بودن!!درست مثل انار
ولی من تا آخرین دونه رو از دل سفیدی بیرون میکشم، هر چقدر هم دستام سیاه بشه بازم مهم نیس،هر قدرهم که زیر اشک خدا خیس بشم من ست بردار نیستم! آخرین دونه رو میخوام!
بذار همسایه فضولم سرشو از پنجره بیرون بیاره و از روی تاسف سری برام تکون بده!
آفرینش، خیال، معبود،فنا!!



من اناری میکنم دانه به دل میگویم،خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود!
می پرد در چشمم آب انار،مادرم میخندد،رعنا هم

3 comments:

cromosome23 said...

زیر اشک خدا غسل میکنی
تو مومنی حنیف فقط خودت نمی دونی . اناری که فشرده میشه دله . که اینو می دونم خوب می دونی . باید لایق شد . تو هم میبخشیدی . اگر نبخشی چی ؟ روحت چی ؟ به کی باید راست گفت به کی دروغ ؟ من تنها جاده ای که هست را می رم تا تهش تا ته ته تهش . من حتی می خندم و می رم. انسان ضاحکه . انسان باید به رضایت برسه نه رضا . انسان زیباست . انسان عاشقه

cromosome23 said...
This comment has been removed by a blog administrator.
cromosome23 said...

راستی یادم رفت بگم که نترس !!!!! فقط انتخاب کن اون چیزی که به نظرت حقه و تا تهش برو . فقط یه بار وقت داریم . یه بار . امیدوارم مومن باشم به این حرف هام
راستی من منا هستم منا