Wednesday, August 08, 2007

باید گذشت؟

-میای بریم پارک؟
--میای بریم قدم بزنیم؟
--میای بریم فراموش کنیم؟
-چی رو؟
--میای بریم پارک؟
-می تونم نظرتو راجع به خودم بدونم؟
-گوشام داره باز میشه،درست مثه وقتی که از هواپیما پیاده میشم
-میتونم نظرتو راجع به خودم بدونم؟
--میای بریم پارک؟
آره عزیزم همش مثه یه کشیده آبداره دردشم مال یه لحظس،مگه اینکه بخوای یه لحظه رو انقد کشش بدی که از درد یه کشیده بمیری!
-پس باهام حرف بزن لااقل
--حتی اونقد عاشق نبودی که از عشقم خوابت نبره
-می خوام تو بیداری یه کاری بکنم واست که تو خوابم نمی تونستی ببیینی
-میخوام ترکت کنم
--وقتی که خوابت نبرد فقط یه کم آروم باش،زود جای کشیده خوب میشه
-میای فراموش کنیم؟
-همش باید خودتو خالی کنی،
-از علی،از مهدی،از اراهیم،از محمد،از،از عیسی،از....از حنیف،نمیدونم از چی باید پرش کرد؟
-آی فراموشی.............................
-یعنی نمیشد یه بارم بهم بگی سیگارتو ترک کن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
--نباید به اون مغز پوکت فشار بیاری باید فقط فراموش کنی
-دنبال هرچی که هستیم،فراموش نکنیم ما کلماتی هستیم که باید توجملات معنا پیدا کنیم،حتی اگه مثه من دشنامی بیش نباشیم
-می خوام بزرگترین لطفو بهت بکنم،می خوام ترکت کنم،مگه اینکه دوست داشته باشی باهام حرف بزنی،یا برام حرف بزنی
-اونوفت یه گوش میشم اندازه تموم دنیا،تا آرومترین نجواهای لطیف شبونتو بشنوم،وبعد همه صداهارو با خودم دفن کنم!
آی که چقد دلم واسه مامانم تنگ شده!!
خدا نگهدارت!